مسجد جمکران
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
مسجد جمکران
نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1393
بازدید : 693
نویسنده : مدیر وبسایت

 

ساخت این مسجد بنا به نقل عالم معاصرمحدث نوری به فردی به نام شیخ حسن بن مثله جمکرانی مربوط می‌شود، به گفته او که در بیداری با امام دوازدهم شیعیان، مهدی دیدار کرده است و حجت بن حسن دستور ساخت مسجد را به وی داده است.

در میان شیعیان بحثهای زیادی در خصوص ملاقات با امام زمان) مطرح است. عده‌ای با استناد به روایاتی، آن را در خواب ممکن می‌دانند [۲]. دریافت نامه از مهدی(عج) پس از غیبت کبری نیز مورد قبول بسیاری از شیعیان است، آنچنانکه نامه و توقیع رسیده به شیخ مفید - حدود یک قرن پس از غیبت کبری - از نظر شیعیان مورد تردید واقع نشده است.

اما عده‌ای از جمله برخی از معاصرین، با استناد به نامه‌ای که حجت بن حسن مهدی(عج) به آخرین وکیل خویش ارسال نموده است، که شیعیان به توقیعناحیه مقدسه از آن نام می‌برند، مشاهده امام زمان(عج) در بیداری را بر خلاف نامه منسوب به مهدی می‌دانند، در بخشی از این نامه[۳] آمده است:

غیبت کامل آغاز شد و پس از آن ظهوری نخواهد بود، مگر بفرمان خداوند[۴]...بزودی برخی از شیعیان من ادعا خواهند کرد که مرا دیده‌اند، آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده مرا کند، دورغگوی و تهمت زننده است[۵]...

با اینحال عده بسیاری از جمله شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان و پیش از او محدث نوری در کتاب خود[۶]، با ذکر سند، داستانهای بسیاری از ملاقات افراد با امام زمان نقل می‌کنند و با استناد به روایاتی، ملاقات با حضرت مهدی(عج) در بیداری را امکان‌پذیر می‌دانند.
سید حسن ابطحی در مقدمه کتاب ملاقات با امام زمان خود که دهها بار تجدید چاپ شده اشاره ای به این توقیع نموده و سعی در اثبات این موضوع دارد که منظور از ادعای مشاهده مطرح شده در این نامه مشاهده ای توام با ادعای ارتباط دائمی و بابیت و نمایندگی است که طبعاً بواسطه آغاز غیبت کبری پایان یافته و الا مشاهده فردی که در بدن مادی است و در بین مردم زندگی می کند نه تنها ممکن بلکه کاملاً عادی است و بارها و بارها اتفاق افتاده است.

برخی نیز برای تایید این مسجد ، داستانهایی از برخی علماء بزرگ شیعیان همچون آیت‌الله بروجردی نقل کرده اند.[۷]

حسن بن مثله جمکرانی در روایت مشهوری که به‌نظر می‌آید تنها سند موجود و معتبر[نیازمند منبع] برای ساخت این مسجد باشد [۸] چنین می‌گوید:

من شب سه شنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان سال 393 ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند:برخیز و مولای خود، مهدی(عج) را اجابت کن که تو را طلب نموده است.
آنها مرا به محلی که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده، جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر بالش کرده و پیرمردی هم نزد او نشسته است، آن پیر، خضر نبی علیه‌السلام بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدی علیه‌السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود:

برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزی می‌کند) بگو، این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمین‌های دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کند. عرض کردم: یا سیدی و مولای! لازم است که من دلیل و نشانه‌ای داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمی‌کنند

فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه‌هایی برای آن قرار می‌دهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکی از علمای قم) برو و به او بگو حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدی بنا نماید. به مردم بگو به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گزارند.آنگاه امام(ع) فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.

چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند:

'بزی در گله جعفر کاشانی است، آنرا خریداری کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بین بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق‌تعالی او را شفا دهد.

حسن بن مثله جمکرانی می‌گوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ علی المنذ ر رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیه‌السلام حدود بنای مسجد را نشان می‌داد.
سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصی به من گفت:

حسن به مثله، از جمکران نزد تو می‌آید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.

از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب‌ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان می‌آمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که گوشت آن تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیه‌الله ارواحنا فداه شفا یافت.

ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید.

سپس زنجیرها و میخ‌ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها می‌مالید، خدای تعالی او را شفای عاجل[سریع] می‌فرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید.[۹]

بسیاری از شیعیان شب چهارشنبه از روزهای هفته و شب نیمه شعبان - تولد مهدی - از روزهای سال را به این مسجد می‌روند و اعمال آن را بجا می‌آورند. اعمال آن دو رکعت نماز تحیت مسجد است و دو رکعت نماز که به نماز امام زمان مشهور است به شیوه‌ای خاص بجای آورده می‌شود.

تجدید بنای مسجد

تجدید بنا و توسعه مسجد جمکران در سال 1348 توسط قدرت الله لطیفی نسب و بدستور امام زمان آغاز گردید و تا آخر عمر وی ادامه داشت.
بعد از انقلاب اسلامی ایران به مسجد جمکران اندکی توجه شد ولی بیشترین توسعه آن مربوط به دو دهه اخیر می‌باشد که شکل و ساختار مسجد را از یک مسجد معمولی و کوچک به یک مکان بسیار وسیع و مجلل با مناره های منحصربه‌فرد و چندین هکتار وسعت و تشکیلات اداری و کارمندی تبدیل نمود.

 

مسجد جمکران ( حقیقت یا دروغ؟؟؟) ‏ بسم الله الرحمن الرحیم

لازم می دانم قبل از نگاشتن مطلب ذیل از شما خواننده گرامی تقاضا نمایم که تا پایان مطلب این حقیر را مطالعه فرموده و بعد از تحقیق کامل در مورد این مسئله به ابراز نظر بپردازید. والله هوالمستعان


مطالب نوشته شده عینا از لینک مسجد جمکران نقل گشته که در ذیل می آید:

تاريخچه مسجد مقدس جمكران

آن چه مسلم است ( از کجا مسلم است؟)، اين است كه اين مسجد، بيش از يك هزار سال پيش به فرمان حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، در بيدارى، نه در خواب تأسيس گرديد و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شيعيان (چه پناهی جز خالی کردن جیب شیعیان ساده دل و خوش قلب و پر کردن جیب متولیان و غیره داشته؟) و پايگاه منتظران و تجلّیگاه حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) بوده است.

علامه بزرگوار، ميرزا حسين نورى، (متوفاى 1320 هجري) در كتاب ارزشمند نجم الثاقب كه به فرمان ميرزاى بزرگ، آن را تأليف كرد و ميرزاى شيرازى، در تقريظ خود، از آن ستايش فراوان كرد و نوشت: «براى تصحيح عقيده خود، به اين كتاب مراجعه كنند تا از لمعانِ انوار هدايتش، به سر منزل يقين و ايمان برسند» تاريخچه تأسيس مسجد مقدس جمكران را به شرح زير آورده است:

شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در كتاب تاريخ قم(که کسی آن را ندیده) از كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين ـ از تأليفات شيخ صدوق ـ ( که این را نیز کسی ندیده) بناى مسجد جمكران را به اين عبارت نقل كرده است:

شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني می گويد:(این شیخ کیست که می گوید؟ عفتش از کجا نمایان شد؟ آیا به صرف ادعای بابیت برای امام زمان عفیف می شود؟)

شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان 393 هجري، (دوازده سال بعد از وفات شیخ صدوق) در سراى خود خفته بودم كه جماعتى به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود. مرا بيدار كردند و گفتند: «برخيز و امر امام محمد مهدى صاحب الزمان ، صلوات الله عليه را اجابت كن كه ترا مىخواند». ( عجب بی دین هایی بودند این بزرگان! نام حضرت را که به فتوای علمای شیعه حرام است را بر زبان راندند. و عجب ادعای بس بزرگی را این شیخ بیان داشته؟؟؟)

حسن بن مثله مىگويد: «من، برخاستم و آماده شدم» چون به در سراى رسيدم، جماعتى از بزرگان را ديدم. سلام كردم. جواب دادند و خوشآمد گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (مقدس جمكران) است، آوردند».

چون نيك نگاه كردم، ديدم تختى نهاده و فرشى نيكو بر آن تخت گسترده و بالشهاى نيكو نهاده و جوانى سى ساله، بر روى تخت، بر چهار بالش، تكيه كرده، پير مردى در مقابل او نشسته، كتابى در دست گرفته، بر آن جوان مىخواند.(عجب صاحب الزمان خوش گذران و بی ادبی که بر بالشهای نیکو تکیه زده و پیرمرد در مقابل او نشسته و تکیه هم نزده و برای او کتابی می خواند!!!؟؟؟ چه کتابی؟ الله اعلم!!!)

بيش از شصت مرد كه برخى جامه سفيد و برخى جامه سبز بر تن داشتند، برگرد او روى زمين نماز مىخواندند.(امام تکیه زده و پیر مرد در مقابلش نشسته و 60 مرد که چقدر دقیق هم همه را شمرده برگرد او روی زمین نماز می خوانند؟؟؟)

آن پير مرد كه حضرت خضر (علي نبينا و آله و عليه السلام) بود، (علم شیخ حسن ظاهرا بیش از خضر بوده که خضر را شناخته و خضر او را نشناخته و بدون شناخت او را نشانده؟؟؟؟) مرا نشاند و حضرت امام (عليه السلام) مرا به اسم خواند و فرمود: «برو به حسن بن مسلم بگو: «تو، چند سال است كه اين زمين را عمارت مىكنى و ما خراب مىكنيم. (عقاب بلا بیان که قبیح است!!!) پنج سال زراعت كردى و امسال ديگر باره شروع كردي، عمارت ميكني، رخصت نيست كه تو ديگر در اين زمين زراعت كني، بايد هرچه از اين زمين منفعت بردهاي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا كنند». ( برای دفتر نمایندگی امام زمان!!!)

به حسن بن مسلم بگو: «اين جا، زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمينهاي ديگر برگزيده و شريف كرده است،(چه مزیتی در این زمین بوده و به چه علتی برگزیده شده و شریف شده؟؟؟) تو آن را گرفته به زمين خود ملحق كرده اي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده اي! (عقاب بلا بیان 2) اگراز اين كار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيه اي كه گمان نميبري بر تو فرو ميريزد». حسن بن مثله عرض كرد: «سيّد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نميپذيرند».

امام (عليه السلام) فرمود: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در اين جا علامتي ميگذاريم كه گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابوالحسن، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، و باقي وجوه را از رهق به ناحية اردهال كه ملك ما است، بياورد، و مسجد را تمام كند، و نصفِ رهق را بر اين مسجد وقف كرديم كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند.(از کیسه خلیفه می بخشند حضرتش؟؟؟)

مردم را بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز بدارند و چهار ركعت نماز در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيّت مسجد، در هر ركعتي، يك بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبيح ركوع و سجود را، هفت بار بگويند.(که چه بشود؟)

و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر اين نسق كه در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي كه نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله الاّ الله) بگويند و تسبيح فاطمة زهرا(عليها السلام) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلاش، صلوات الله عليهم، بفرستند». (که چه بشود؟)

و اين نقل، از لفظ مبارك امام (عليه السلام) است كه فرمود: «فَمَنْ صلاّهما، فكأنّما صلّي في البيت العتيق». (هیچ عالمی همچین فتوایی نداده غیر از حضرتش؟؟؟ یا علما بی دینند که به این حدیث عمل نمی کنند و یا این حدیث ضعف دارد و مطرود است.)

هركس، اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانة كعبه آن را خوانده است. حسن بن مثله ميگويد: «در دل خود گفتم كه تو اين جا را يك زمين عادي خيال ميكني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) است». (توهم شیخ حسن اینچنین بوده) پس آن حضرت به من اشاره كردند كه برو!( چه بی ادب که بجای حرف زدن با اشاره می گوید!)

چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا كردند (عجب صاحب الزمان فراموشکاری که کارهایش را کم کم به خاطر می آورد؟؟؟؟) و فرمودند:

«در گلّة جعفر كاشاني چوپانـ بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولاش را دادند، با پول آن خريداري كن، و گرنه پولاش را خودت پرداخت كن. فردا شب آن بُز را بياور و در اين موضع ذبح كن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بُز را بر بيماران و كساني كه مرض صعب العلاج دارند، انفاق كن كه حق تعالي همه را شفا دهد.( و باز حضرتش از کیسه خلیفه بخشیدند و زورگویی بدون دلیل فرمودند. همچنین شب قدر بوده ٰ چرا درین مورد تذکری نداده اند؟؟؟)

آن بُز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يكي به اندازة يك درهم، در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است». (گاو بنی اسرائیل هم که این همه بهانه تراشی کردن این همه شرط نداشت!!!)

آن گاه به راه افتادم. يك بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: «هفت روز يا هفتاد روز ما در اينجاييم. (خود حضرت هم نمی دانستند که چند وقت هستند؟)

حسن بن مثله ميگويد: «من، به خانه رفتم و همة شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع كرد. ( عجب شب طولانی ای بوده که نیمه شب رفته و آمده و این همه هم 60 نفر را شمرده و برگشته و تازه باز هم همه شب را در اندیشه بوده؟؟؟) نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم. (از امر صاحب الزمانش عدول کرد و اول پیش کسی دیگر رفت. معلوم است خودش هم نمی دانسته در بیداری بوده یا درخواب؟؟؟)

همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: «به خدا سوگند كه نشان و علامتي كه امام (عليه السلام) فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، اين كه حدود مسجد، با ميخها و زنجيرها مشخص شده است».

آن گاه به نزد سيّد ابوالحسن الرضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم غلامان و خادمان ايشان گفتند:

«شما از جمكران هستيد؟» گفتيم: «آري». پس گفتند: «از اول بامداد، سيد ابوالحسن در انتظار شما است».

پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نيكو داد و بسيار احترام كرد و مرا در جاي نيكو نشانيد. پيش از آن كه من سخن بگويم، او سخن آغاز كرد و گفت: «اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:

«شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمكران پيش تو خواهد آمد، آن چه بگويد اعتماد كن وگفتارش را تصديق كن كه سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نكن». از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.( چقدر هم این سید به خودش امیدوار بوده که خوابش را نیز حجت قرار داده و خودش نیز نفهمیده چه کسی در عالم رؤیا با او سخن گفته و چه بسا که ابلیس بوده؟؟؟!!!)

حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل كرد. سيد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمكران) رهسپار گرديدند. چون به نزديك دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند كه گله اش را در كنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گله رفت آن بز كه از پشت سر گله من آمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بُز را گرفت و خواست پولش را پرداخت كند كه جعفر گفت: «به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم و هرگز در گلة من نبود، جز امروز كه در ميان گله، آن را ديدم و هرچند خواستم كه آن رابگيرم، ميسّر نشد».( حتما این بز فامیل دور آن گوسفندی بوده که خدای متعال بر ابراهیم نازل کرد. و یا مانند ناقه صالح از کوه بیرون آمده و هیچ پدر و مادری و هیچ صاحبی نداشته و این مطلب را نیز حضرت صاحب الزمان نمی دانستند چون در دادن پول این بز شریف بسیار شرح و بسط و از کیسه خلیفه بذلو بخشش نمودند.) پس آن بُز را به جايگاه آوردند و در آن جا سر بريدند.(مال گم شده را بدون تفحص صاحبش سر بریدند!!! مال حرام را به مردم دادند و مردم هم شفا می گرفتند؟؟؟) سيد ابوالحسن الرضا به آن محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را از او گرفت. (حتما اختلاف سر این زمینها بوده که جاعلین چنین مطلب بس دروغی را سر هم کرده اند.) آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانيدند.(مکروه است سقف مسجد پوشیده باشد.) سيد ابوالحسن الرضا، زنجيرها و ميخها را به قم آورد و در خانة خود نگهداري كرد. (مصادره مال الغیر) هر بيماري صعب العلاجي كه خود را به اين زنجيرها ميماليد، در حال، شفا مييافت.(عجب !!!) ابوالحسن الرضا وفات كرد و در محلة موسويان (خيابان آذر فعلي) مدفون شد، يكي از فرزنداناش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سر صندوق را برداشت زنجيرها و ميخها را نيافت».(حتما این سید هم در مقامات معنوی کسی بوده که بعد از مرگش زنجیر ها را برده و مخفی کرده!!!)

 

منبع شناسي مسجد جمكران منابع تأسيس مسجد مقدس جمكران به فرمان حضرت صاحب الزمان، ارواحنا فداه بر اساس تسلسل زماني، به شرح زير است: 1. نخستين كسي كه اين مطالب را در كتاب خود آورده، ابو جعفر محمد بن علي بن بابويه، مشهور به شيخ صدوق (متوفاي 381هجري) است. ايشان، مشروح آن را در كتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين درج كرده است. باتوجه به اين كه تأسيس اين مسجد در عصر شيخ صدوق ؛ واقع شده، و ايشان در قم زندگي ميكرد، طبعاً همة جزئيات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سيّد ابوالحسن الرضا و ديگر شاهدان عيني، شنيده و نقل كرده است. كتاب مونس الحزين، همانند دهها اثر گران بهاي ديگر شيخ صدوق، در طول زمان، از بين رفته و به دست ما نرسيده است. 2. حسن بن محمد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، صاحب كتاب گران سنگ تاريخ قم، شرح آن واقعه را از كتاب شيخ صدوق نقل كرده است. كتاب تاريخ قم در عصر شيخ صدوق، به سال 378 هجري، در بيست باب به رشتة تحرير درآمده است. 3. حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك قمي، به سال 865 هجري آن را به فارسي ترجمه كرده است. 4. متن عربي كتاب، به دست مولي محمد باقر مجلسي، (متوفاي 1110 هجري) نرسيده، ولي ترجمة فارسي آن به دست ايشان رسيده و احاديث مربوط به قم را در جلد «السماء و العالم» از آن روايت كرده است. 5. سيد نعمت الله جزائري، صاحب انوار نعمانيه (متوفاي 1112هجري) ترجمة فارسي آن را ديده و داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را با خط خود، از آن استنساخ كرده است. 6. شاگرد فرزانة علامه مجلسي، ميرزا عبدالله افندي، (متوفاي 1130هجري) نسخهاي از ترجمة فارسي آن را در بيست باب، در قم مشاهده كرده و گزارش آن را در تأليف گران بهاي خود آورده و تصريح كرده كه اين ترجمه، به سال 865 هجري، به دستور خواجه فخرالدين ابراهيم، انجام يافته است. 7. سيد امير محمد اشرف، معاصر و شاگرد علامه مجلسي، صاحب كتاب فضائل السادات (متوفاي 1145هجري) متن عربي آن را ديده و از آن نقل كرده است. 8. سيد محمد بن محمد هاشم رضوي قمي، به سال 1179 هجري، بنا به خواهش محمد صالح معلم قمي، كتابي در اين رابطه تأليف كرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. اين كتاب، احاديث مربوط به شرافت قم و تاريخچة تأسيس مسجد مقدس جمكران رادر بر دارد. 9. شايستة تأمل است كه آقا محمد علي كرمانشاهي، فرزند وحيد بهبهاني، (متوفاي 1216 هجري) به متن عربي تاريخ قم دست رسي داشته و در حاشية خود بر كتاب نقد الرجال تفرشي، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصة داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را به نقل از متن عربي آن آورده است. 10. محقق و متتبع بينظير، ميرزا حسين نوري، موفاي 1320هجري، پس از جست و جوي فراوان، به هشت باب از ترجمة تاريخ قم دست يافته (جنة المأوي، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234) و مشروح داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را از ترجمة تاريخ قم، از روي دست خط سيد نعمت الله جزائري، در آثار ارزشمند خود آورده است: 1. جنة المأوي، چاپ بيروت، دار المحجة البيضاء، 1412هجري، ص 42 ـ 46. 2. همان، به پيوست، بحار الانوار، چاپ بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجري، ج 53، ص 230 ـ 234. 3. نجم ثاقب، چاپ تهران، علمية اسلاميه، بيتا، ص 212 ـ 215. 4. كلمة طيبه، چاپ سنگي، بمبئي، 1303 هجري، ص 337. 5. مستدرك الوسائل، چاپ قم، مؤسسة آل البيت : ، 1407 هجري، ج 3، ص 432 و 447. 11. شيخ محمد علي كچويي قمي (متوفاي 1335هجري) مشروح آن را از كتابهاي خلاصة البلدان، نجم ثاقب، كلمة طيّبه، در كتاب ارزشمند أنوار المشعشعين، چاپ قم، كتابخانة آية الله مرعشي، 1423 هجري، ج اول، ص 441 ـ 449 (چاپ سنگي 1327 هجري، جلد اول، ص 184 ـ 189)، نقل كرده است. 12. حاج شيخ علي يزدي حائري (متوفاي 1333هجري) مشروح آن را در كتاب الزام الناصب، چاپ بيروت، مؤسسة اعلمي، 1397 هجري، جلد دوم، ص 58 ـ 62، به نقل از محدث نوري، از ترجمه تاريخ قم آورده است. 13. همة كساني كه بعد از محدث نوري دربارة تاريخ قم كتاب نوشتهاند، مشروح داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران را از ايشان نقل كردهاند. شيخ محمد حسن ناصر الشريعه، متوفاي 1380 هجري، در تاريخ قم، چاپ قم، مؤسسة مطبوعاتي دار العلم 1342 شمسي، ص 147 ـ 156، يكي از آن افراد است. 14. همة علماي معاصر كه در اين رابطه كتاب نوشتهاند، همانند علامة معاصر آية الله حاج شيخ محمد غروي، در كتاب گران سنگ المختار من كلمات الامام المهدي 7 ، چاپ قم، 1414 هجري، جلد يكم، ص 440 ـ 448، نيز به اين واقعه اشاره كرده است. 15. در اين اواخر، در كتابهاي مستقل و مستندي ـ مانند موارد زير ـ به شرح و بسط داستان تأسيس مسجد مقدس جمكران پرداخته شده است:

 

1- در متن بالا تمام روایات نقل شده انتهایش به شیخ صدوق متوفی سال 381 می رسد. چگونه 12 سال بعد از مرگش نقل داستان کرده؟ الله اعلم!

2- سال اتفاق شیخ حسن مثله سال 393 است که البته جدیدا در سایت مسجد جمکران آن را به بر خلاف کتاب بحارالانوار به سال 373 تبدیل کرده اند تا سند سازی شان خدشه دار نگردد و شما کافیست که فقط در نت جستجو کرده و یا به کتاب بحارالانوار به این اختلاف ذکر سال تاسیس پی ببرید.

3- در منابع هم جالب است که تکرار اندر تکرار می بینیم: و عجب اندر عجب این است که می بینیم سيد محمد بن محمد هاشم رضوي قمي، به سال 1179 هجري خلاصة البلدان را تالیف کرده و در آن از کتاب مفقود مونس الحزین که هیچ کس آن را ندیده و پس از 900 سال روایت می کند! بعد شيخ آقا بزرگ تهراني، اين كتاب را مشاهده كرده و گزارش آن را در الذريعه آورده است. و کاتوزیان هم .................

به کجا می رویم؟

4- در این 487 سال از 378 تاریخ تالیف تاریخ قم تا سال 865 هجري که این کتاب ترجمه شدٰ شیعیان به دستور امامشان که فرمود:

مردم را بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز بدارند و چهار ركعت نماز در اين جا بگذارند: دو ركعت تحيّت مسجد، در هر ركعتي، يك بار «سورة حمد» و هفت بار سورة «قل هو الله احد» (بخوانند) و تسبيح ركوع و سجود را، هفت بار بگويند.

و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، بر اين نسق كه در (هنگام خواندن سورة)حمد چون به «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي كه نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله الاّ الله) بگويند و تسبيح فاطمة زهرا(عليها السلام) را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلاش، صلوات الله عليهم، بفرستند».

و اين نقل، از لفظ مبارك امام (عليه السلام) است كه فرمود:

«فَمَنْ صلاّهما، فكأنّما صلّي في البيت العتيق».

هركس، اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانة كعبه آن را خوانده است.

عمل نکرده اند و من مات ولم یعرف امام زمانهن مات میته الجاهلیه

 



:: برچسب‌ها: مسجد , بزرگ ترین مسجد کشور , توضیحات ساخت مسجد جمکران , مسجد جمکران , مسجد مقدس جمکران , مسجد مقدس جمکران چگونه ساخته شد ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: